سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانلود بازی نر م افزار موبایل کلیپ عکس جک و...

یکی تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...
فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...
یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! یارو از پشت مجسمه میپره بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم!




گنجیشکه با موتور تصادف میکنه.....بیهوش میشه....میندازنش تو قفس...به هوش که میاد میله ها رو میبینه ..میزنه تو سر خودش میگه خاک بر سرم شد....موتوریه مرد!!!




یه نفر کولرش خراب میشه . با عصبانیت به بچه هاش می گه : مگه نگفتم 4 نفری جلوی کولر نشینید!



رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!




معتادی که در حال کشیدن سیگار بود، می‌گوید: یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!




دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم فوتبال و اگر سکه روی لبه‌اش ایستاد میریم درس می‌خونیم!




غضنفر یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی ابهر سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ غضنفر گفت: ببخشید! عوضی گرفتم!!




آرنولد میره آبادان، همون شب اول آبادانیه تو خیابون بهش گیر میده که: ولک تورو جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خیابون دیدی بهم سلام کن! خلاصه اونقدر التماس میکنه، تا آخر آرنولد قبول میکنه
. فرداش آبادانیه داشته با دو سه تا از رفیقاش تو خیابون ‌چرخ میزده، یهو ارنولد میاد میگه: سلام عبود! آبادانیه میگه: اَاه‌ه‌ ... باز این سیریش اومد!



باباهه (حواسش نبوده که کلاهش سرشه) به بچه‌اش می‌گه برو کلاه منو بیار. بچه می‌گه: بابا کلاهت که رو سرته! باباهه می‌گه: اه...پس...نمی‌خواد بری بیاریش!



یکی سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ یکی میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه !



یکی مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن
. رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد !!!



یکی یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!



یکی چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: ‌دو تا آرزو بکن. یکی میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده، یکی یکم میخوره میگه: ‌به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده !!!



یکی با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. یکی یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. او میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!



دیوانه اولی: ببینم، مگه تو کری که جواب سلام منو نمی‌دی؟! دیوانه دومی: نه اون احمد داداشمه که کره، من لالم !!!



یکی میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟!
یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره یکی میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار یکی این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده باخودش میگه این بابا که مشتری پایس... بگذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میگذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح یکی میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! یکی میگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بیست چهارش به ما بده !!!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دانلود کتاب طالع بینی بر روی موبایل
    دانلود کتاب تذکره الاولیای عطار بر روی موبایل
    دانلود کتاب آموزش ترفند های ریجستری ویندوز در موبایل
    دانلود برنامه ی متروی تهران 88 در موبایل
    برنامه ی مخفی (Hidden) کردن فایل های موبایل برای گوشی های جاوا
    [عناوین آرشیوشده]