یارو تلویزیون رو روشن میکنه کانال 1: قرآن. کانال 2: قرآن. کانال 3:قرآن. کانال 4: قرآن. کانال 5: قرآن. پا میشه تلویزیون رو میبوسه میذاره رو طاقچه!
یارو از زمین و زمان گله می کنه و می گه : چه دنیای بدی شده آدم نمیتونه به هیچ کس اعتماد کنه ، از صبح تا حالا از هرکی سؤال می کنم ساعت چنده هرکی یه چیزی میگه ، نمی دونم حرف کدومو باور کنم !!!
یارو یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!!
یارو توی استخر غرق میشه میبرنش پزشک قانونی میبینن مایوش سوراخ بوده
دو نفر دو تا گاو میخرن، اولی به دومی میگه: حالا چی کار کنیم که گاوامون با هم اشتباه نشن؟ دومی میگه: تو دست به گاوت نزن، من یه گوش گاومو میکنم. بعد از چند وقت، گاو اولی هم گوشش گیر میکنه به یه جایی کنده میشه. ایندفعه دومی میگه: تو دست به گاوت نزن من دم گاومو میکنم. از قضا بعد از چند وقت دم اون یکی گاوه هم کنده میشه. خلاصه هی اولی میزنه یه جای گاوشو ناقص میکنه، اون یکی گاوه هم همون بلا سرش میاد. آخر سر اولی شاکی میشه به دومی میگه: اصلاً سفیده مال من سیاهه مال تو!!!
به یارو میگن: با حیدر جمله بساز، میگه: اومدم در خونتون هی در زدم، هی در زدم، هیچکی درو باز نکرد. بهش میگن: نه بابا، با آقا حیدر جمله بساز، میگه: اومدم در خونتون، آقا! هی در زدم، هی در زدم، هیچکی در رو باز نکرد

نوشته شده در یکشنبه 88/5/18ساعت 12:32 صبح  توسط امید
نظرات دیگران()