یارو میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه،یارو میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. میگه: بابا این عجب خیار گندهایه!
یارو زنش دو قلو می زاد به دکتره میگه: دکتر ارزون حساب کن جفتشو ببرم!!!
یارو خبر داغ میشنود، گوشش میسوزد!
دوتا پسر حوصلهشان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم ماهواره نگاه میکنیم و اگر سکه روی لبهاش ایستاد میریم درس میخونیم!
لره داشته پشت بوم خونش رو آسفالت میکرده، آسفالت زیاد میاره، سرعت گیر میذاره!
مرد: بازهم که پارچه خریدی؟ زن: میخوام برات دستمال بدوزم. مرد: این که چهار متر پارچه است؟ زن با بقیهاش هم برای خودم یه پیرهن میدوزم
نوشته شده در یکشنبه 88/5/18ساعت 12:32 صبح  توسط امید
نظرات دیگران()