سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانلود بازی نر م افزار موبایل کلیپ عکس جک و...
حتی بهترین فرزندان نیز دشمن جان پدر و مادرانند.



ازدواج مثل بازار رفتن است تا پول و احتیاج و اراده نداری بازار نرو.



دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست. به جای آن که جای کسی را بگیرید، تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید.



خوشبختی فاصله این بدبختی است تا بدبختی دیگر.



اگر شاد بودی آهسته بخند تا غم ناراحت نشود و اگر غمگین بودی آرام گریه کن تا شادی ناامید نشود.


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()

    اصفهانیه به مهمونش میگه اگه گرسنه ای مرغ هست برم بگم برات تخم کنه



    دفتر نقاشی من تو شهر غم گم شده،
    به کی بگم با معرفت دلم برات تنگ شده؟



    دلم برات تنگ شده بود، چشمامو فرستادم تا ببینمت..



    اگر یه پروانه نشست رو شونت،حتما بکشش…
    اون بی سلیقه همون بهتر که بمیره!



    اگر کردی مرا روزی فراموش
    در آید در دماغت 100 عدد جوش !!!



    غضنفر و دوستاش کارخانه سفیدآب میزنن ، برای فروش بیشتر وسطش مغز گردو میذارن !!




    همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
    روزگاریست همه عرض بدن می خواهند

    عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
    آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند

    خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد
    عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد



    همش میگن دندون رو جیـــــــگر بذار ، ولی من که دلم نمیآد هی تو رو گاز بگیرم




    شنبه روی جلد هفته است ، پنجشنبه پشت جلد و جمعه ضمیمه ی مزخرف آن




    تو سیب سرخ کدامین درخت پرتقالی
    که هر دانه انارت به سرخی گیلاس های درخت موز است
    ای گلابی من .
    (شاعر: بنده خدا )



    بوسه پلی است بین قهر و آشتی ، بیا هی قهر کنیم هی آشتی !



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()


    زن و مرد جوانی که هردو شاگرد انشتین بودند بچه دار شدند و بچه ی خود را نزد انشتین بردند. انشتین بچه را بغل کرد و می خواست ببوسدش که بچه گریه ی شدیدی می کنه.
    زن و مرد از استادشون شرمنده شدند ولی انشتین به اونا گفت : ناراحت نباشید این بچه اولین کسی است که در مورد شکل صورت من به صراحت اظهار نظر کرده است !



    شاعری را به مجلسی دعوت کردند و خواستند که به ساحت ادیبانه اش احترامی بگذارند. لذا بزرگ مجلس از او خواست شعری را در جمع بخواند که جمع را فیض ببخشد. شاعر گفت : جدید باشد یا قدیم ؟ گفتند از شعرهای جدید استاد. گفت : شعر نو باشد یا قافیه دار ؟ گفتند: قافیه دار. پرسید : غزل باشد یا مثنوی ؟ گفتند غزل. پرسید : عارفانه باشد یا معمولی ؟ گفتند : برای امروز کافیست !




    معلم از شاگرد می پرسه :‌فرض کن دو راننده با ماشیناشون از دو شهر مختلف حرکت کنند. اولی با سرعت 180 کیلومتر در ساعت و دومی با سرعت دویست کیلومتر در ساعت و فاصله ی دو شهر هم 200 کیلومتر باشد. حالا بگو این دو راننده کجا به هم می رسن ؟ شاگرد گفت : آقا اجازه ؟ تو قبرستون !




    اولی : تو هفته ی چندبار اصلاح می کنی ؟ دومی : سیصد و پنجاه بار! اولی : مگه دیوانه ای ؟ دومی : دیوانه نیستم ، شغلم سلمانیه !




    ملا بالای منبر به مردم می گه : کی مشتاق است که به بهشت برود ؟ همه دستاشون را بالا بردند. ملا گفت :‌شرط رفتن به بهشت این است که اول بمیرید ! مردی گفت : ملا این چه شرطیه ؟ ملا گفت :‌آخه احمق تا حالا دیدی که آدم زنده به بهشت برود ؟




    ملا بچه دار می شه . یکی از دوستهاش می گه : ملا شنیدم همسرت فارغ شده. اومدم تبریک بگم. حالا بگو بچه ات پسره ؟ ملا گفت نه . دوست ملا گفت حتماً دختره. ملا گفت : از کجا فهمیدی ؟!!!




    ملا به علت بی پولی تصمیم می گیره خرشو بفروشه. زنش گفت : مرد مگه دیوونه شدی اگر خرتو بفروشی از فردا خودت باید به جای خر بارکشی کنی! ملا گفت : تو نگران نباش. من خر را به بازار می برم ولی قیمتی روش می ذارم که هیچ کس نخره!



    ملا سوار خرش می شه و عازم شهر می شه و چون عجله داشت پاهاشو به شدت تکان می ده که الاغ تندتر بره. بین راه از مردی می پرسه تا شهر چقدر مانده. مرد گفت : 10 کیلومتر. ملا گفت کی به شهر می رسیم. مرد گفت : تو چون پاهاتو تکان می دی یک ساعت دیگه به شهر می رسی ولی خرت چون عجله نداره فکر کنم سه ساعت دیگه بره!



    یه بار غضنفر مریض می شه. یه پزشک خارجی رو بالای سرش میارن. پزشک فارسی بلد نبود و فقط می تونست بگه : انشاالله و ماشاالله. غضنفر از پزشک می پرسه حالم خیلی خرابه ؟ دکتر می گه : ماشاالله! غضنفر دوباره می پرسه : این مرض منو می کشه ؟ دکتر گفت : انشاالله !



    یه بار ملا مرد حکیمی رو می بینه و بهش می گه یه نصیحت به من یاد بده. مرد حکیم می گه: داشتن ریش دراز و سر کوچک نشانه حماقت است. ملا گفت : خب بقیه ش ؟ حکیم گفت همین برای تو کافیست. القصه ملا به خونه می رسه و وقتی خودشو تو آینه می بینه ، می فهمه که ای دل غافل منظور حکیم خود ملا بوده ! خلاصه میاد و ریششو روی یه شمع می گیره تا ریشش کوتاه بشه و شبیه احمقها نباشه. یه دفعه همه ی ریش و سبیلش می سوزه و ملا جراحاتی هم برمیداره. ملا فوراً میاد پیش مرد حکیم و می گه : آن چه را گفتی تجربه کردم و دریافتم که حقیقت داره!




    یه بار غضنفر دوستشو می بینه که ده تا نون بربری دستشه. دوستش می گه : غضنفر من ده سوال ازت می پرسم هرکدوم رو بلد بودی یکی از این نانها رو بهت می دم. غضنفر قبول می کنه و دوستش هر سوال می پرسه و غضنفر جواب می ده و یه نان برمیداره و می خوره. تا اینکه نانها ته می کشه. دوستش می گه یه سوال دیگه هم دارم و اون اینکه چطور همه ی این نانها رو باهم خوردی ؟ غضنفر می گه : اگه یه نان دیگه هم داشتی جواب این سوالتو هم می دادم !



    صاحبخانه بعد از یک ساعت اومد پیش مهمان و گفت : ببخشید شما را منتظر گذاشتم. مهمان گفت : اختیار دارید. راستی می دانید که فرش شما 3000 گل و بوته داره ؟!!!



    اولی : می دونستی منزل همسایه عروسیه ؟ دومی : خب به من چه ؟ اولی : آخه شام شما رو دعوت کردن. دومی : خب به تو چه ؟



    دوست تاجر : چرا تو سفرهایت همیشه زنتو با خودت می بری ؟ تاجر : چون دوست ندارم موقع رفتن به سفر و برگشتن از سفر ، زن بد ترکیبم صورتمو ببوسه !



    مادر : پرویز چرا گریه می کنی ؟ پرویز : بابا می خواست میخ به دیوار بزنه چکش رو زد روی دستش. مادر : این که گریه نداره تو باید می خندیدی . پرویز : اتفاقاً چون من به بابام خندیدم کتکم زد!



    نویسنده ای رو با اصرار به کنسرت یک ویولون زن بردند. بعد از کنسرت نظر او را خواستند. نویسنده گفت : این کنسرت منو یاد سعدی انداخت.گفتند : سعدی که ویولون زن نبود. نویسنده گفت : آخه این بابا هم ویولون زن نبود !



    شاعری در تولت شعری در هجو ملا سروده بود و روز بعد در جمعی که ملا هم حضور داشت خواند و همه به ملا خندیدند. ملا با خونسردی به شاعر گفت : شعرو کجا سرودی ؟ شاعر گفت : توی توالت . ملا گفت : پس به خاطر همین بود که وقتی داشتی شعر را می خواندی از دهنت بودی گند بیرون می آمد!



    یه بار یکی به دوستش می رسه و احوال پدرشو می پرسه. دوستش می گه : پدر من بیست سال پیش مرد و تو خودت هم در مراسم دفنش شرکت داشتی . آن مرد گفت : می دونم فقط خواستم بدونم که آیا پدر مرحومت هنوزم تو همون قبرستونه ؟!



    غضنفر می خواست خونه ای بخره با زنش نقشه می کشه که زنش مهریه شو بذاره اجرا و با پولش خونه بخرن !



    در سال 86 پربیننده ترین سایت سال این سایت شد : "مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد !"



    یه بار افسر به یکی از سربازاش می گه امشب از اول این کوچه تا پیش اون چراغ قرمز کشیک بده و فردا صبج هم بیا اداره ی مرکزی.
    خلاصه فردا و پس فردا سربازه نمی یاد اداره مرکزی. روز سوم میاد افسر ازش می پرسه : چرا اینقدر دیر اومدی ؟ سرباز می گه : آخه اون چراغ قرمز که گفتید ، چراغ ترمز یه کامیون بود که از تهران می رفت قم !



    اگه حیوونا قرار بود شغلی انتخاب کنند ...
    اگه حیوونا قرار بود شغلی انتخاب کنن، حتما وال ملوان، گورخر زندانی، لک لک شالی کار، دارکوب نجار، زنبورعسل قناد، بلبل خواننده، کرم ابریشم بافنده، میمون بندباز و کبوتر پستچی می شدند



    اگر تمام مردم دنیا غمشون را در دست بگیرند و در صفی بایستند تا یک قاضی حکم کند غم چه کسی از همه بزرگتره هر کس با نیم نگاهی به بغل دستی خود ، غمش را در جیب می گذارد و به خونه بر میگردد!!!


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()


    یکی تو کلیسا نشسته بوده، یهو می‌بینه یه دختر میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی، پول دادی، قیافه دادی، خانواده خوب دادی...
    فقط ازت یه چیز دیگه میخوام..اونم یه شوهر خوبه ...
    یا حضرت مسیح‌! خودت کمکم کن! یارو از پشت مجسمه میپره بیرون میگه: عیسی هل نده!‌ خودم میرم!




    گنجیشکه با موتور تصادف میکنه.....بیهوش میشه....میندازنش تو قفس...به هوش که میاد میله ها رو میبینه ..میزنه تو سر خودش میگه خاک بر سرم شد....موتوریه مرد!!!




    یه نفر کولرش خراب میشه . با عصبانیت به بچه هاش می گه : مگه نگفتم 4 نفری جلوی کولر نشینید!



    رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!




    معتادی که در حال کشیدن سیگار بود، می‌گوید: یه ژمین لرژه هم نمیاد که خاکشتر شیگارم بیفته!




    دوتا پسر حوصله‌شان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم فوتبال و اگر سکه روی لبه‌اش ایستاد میریم درس می‌خونیم!




    غضنفر یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی ابهر سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ غضنفر گفت: ببخشید! عوضی گرفتم!!




    آرنولد میره آبادان، همون شب اول آبادانیه تو خیابون بهش گیر میده که: ولک تورو جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خیابون دیدی بهم سلام کن! خلاصه اونقدر التماس میکنه، تا آخر آرنولد قبول میکنه
    . فرداش آبادانیه داشته با دو سه تا از رفیقاش تو خیابون ‌چرخ میزده، یهو ارنولد میاد میگه: سلام عبود! آبادانیه میگه: اَاه‌ه‌ ... باز این سیریش اومد!



    باباهه (حواسش نبوده که کلاهش سرشه) به بچه‌اش می‌گه برو کلاه منو بیار. بچه می‌گه: بابا کلاهت که رو سرته! باباهه می‌گه: اه...پس...نمی‌خواد بری بیاریش!



    یکی سوار اتوبوس میشه، میره یک گوشه وامیسته. راننده بهش میگه: آقا این همه صندلی خالی، چرا نمیشینی؟ یکی میگه: حالا صبر کن، دو دقیقه دیگه همین یک ذره جا هم پیدا نمیشه !



    یکی مرده شور بوده، بعد از یه مدتی میگیرنش دهنش رو سرویس میکنن
    . رفیقاش میپرسن بابا مگه این بیچاره چی کار کرده بود؟ میگن: این پدرسوخته سوالای شب اول قبر رو تکثیر کرده بود بین مرده‌ها تقسیم می‌کرد !!!



    یکی یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره!



    یکی چراغ جادو پیدا میکنه، دست میکشه روش غولش در میاد میگه: ‌دو تا آرزو بکن. یکی میگه: یه نوشابه خنک میخوام که هیچ وقت تموم نشه. غوله بهش میده، یکی یکم میخوره میگه: ‌به به! چقدر خنکه! یکی دیگه هم بده !!!



    یکی با زنش رفته بوده سینما، تو فیلم یهو یه گاوه شروع می‌کنه دویدن طرف تماشاچیا. یکی یهو میپره زیر صندلی، زنش میگه: ‌بابا خجالت بکش! این فیلمه. او میگه: زن! من و تو می‌دونیم فیلمه، گاوه که نمی‌دونه!



    دیوانه اولی: ببینم، مگه تو کری که جواب سلام منو نمی‌دی؟! دیوانه دومی: نه اون احمد داداشمه که کره، من لالم !!!



    یکی میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟!
    یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره یکی میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار یکی این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده باخودش میگه این بابا که مشتری پایس... بگذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میگذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح یکی میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! یکی میگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بیست چهارش به ما بده !!!



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()

    خره با گاوه دعواش میشه خره عصبانی میشه میره رو دیوار مینویسه (این گاو خر است!!!!!؟



    دختر زشته به دوست پسرش می گه: شباهت من و خورشید چیه؟ می گه: به جفتتون نمی شه مستقیم نگاه کرد



    به یارو می گن شغلت چیه؟می گه:یه اطلاعاتی هیچ وقت شغلشو به کسی نمی گه



    یارو از ساختمون ده طبقه میفته پایین، همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!



    دو تا دیوونه به هم میرسن اولی مسگه مگه کری جواب سلامم رو نمیدی دیوونه دومی میگه نه اون داداشم احمد کره من لالم



    غضنفر می‌میره می‌ره اون دنیا، ازش می‌پرسن چی شد مردی؟ میگه داشتم شیر می‌خوردم ! میگن: شیرش فاسد بود؟ میگه نه بابا، گاوه یهو نشست



    یه اصفهانیه به دوستش میگه : حسن خودکار داری . میگه نه جوهرش تموم شده . به اون یکی دوستش میگه : مجتبی مداد داری میگه نه مدادم نوکش شکسته . اصفهانیه میگه ای بدبختا حالا باید از خودکار خودم استفاده کنم




    جشنواره فیلم اصفهان 1- دو نفر با یک تخم مرغ ! 2- تا حالا موز خوردی؟ ! 3- 10 نفر زیر یک چتر ! 4- من هوشنگ 15 تومان دارم ! 5- دیشب باز هم پیتزا خوردم




    تاریخ تکرار می شود
    موفقیت در 4 سالگی یعنی خیس نکردن شلوار
    موفقیت در 12 سالگی یعنی پیدا کردن دوست
    موفقیت در 18 سالگی یعنی داشتن گواهینامه
    موفقیت در 20 سالگی یعنی امکان ازدواج
    موفقیت در 35 سالگی یعنی پول داشتن
    موفقیت در 50 سالگی یعنی پول داشتن
    موفقیت در 65 سالگی یعنی امکان ازدواج
    موفقیت در 70 سالگی یعنی داشتن گواهینامه
    موفقیت در 75 سالگی یعنی پیدا کردن دوست
    موفقیت در 80 سالگی یعنی خیس نکردن شلوار



    1- توماس ادیسون از تاریکی وحشت داشت
    2- صدای اردک اکو ندارد
    3- چشمهای شتر مرغ از مغزش بزرگتر است
    4- مورچه ها نمی خوابند
    5- الفبای مردم هاوایی 12 حرف دارد
    6- کد کشور روسیه 007 است
    7- اگر سر سوسک را قطع کنند برای چند هفته زنده می مینند
    8- ارتفاع برج ایفل در سرما و گرما بر اثر انقباض و انبساط 16 سانتی متر تغییر میکند



    میدونی فایده این شلوار کوتاه که دخترا پاشون میکنن چیه این اقایون یه ذره سر به زیر میشن


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دانلود کتاب طالع بینی بر روی موبایل
    دانلود کتاب تذکره الاولیای عطار بر روی موبایل
    دانلود کتاب آموزش ترفند های ریجستری ویندوز در موبایل
    دانلود برنامه ی متروی تهران 88 در موبایل
    برنامه ی مخفی (Hidden) کردن فایل های موبایل برای گوشی های جاوا
    [عناوین آرشیوشده]