سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانلود بازی نر م افزار موبایل کلیپ عکس جک و...
بعضی ها وقتی کاری داشته باشند دوستت هستند بعضی ها وقتی گیر می کنند دوستت هستند بعضی ها نیستند و وقتی هم هستند بهتر است نباشند بعضی ها نیستند و ادای بودن در می آورند بعضی ها در عین بودن هرگز نیستند بعضی های دیگر هم به طور کلی هستند ولی آدم نیستند آنهای دیگری هم که آدم هستند نیستند ()



ضرب المثل جدید :
1- چاه مکن بهر کسی ، خسته میشی
2- دیگ به دیگ چیزی نمی گه
3- شلوار مرد که دو تا شد ، حال می کنه
4- گر صبر کنی ، زیر پات علف سبز می شه
5- صلاح مملکت خویش ، رئیس جمهور داند
6- جوجه رو هروقت بشمری جیک جیک می کنه
7- عیسی به کیش خود ، موسی به بندر عباس
8- کوه به کوه نمی رسه ، میّت رو زمین نمی مونه
9- آشپز که دوتا شد هیچ کدوم غذا درست نمی کنن
10- پاتو از گلیمت درازتر نکن ، پات دراز می شه شلوار به پات کوتاه می شه



یه ترکه گفتن: با وطنم جمله بساز. ترکه گفت: دیروز رفتم حمام و تنم را شستم! به ترکه گفتند: منظورمون ( ط ) دسته دار بود. ترکه گفت: اتفاقا با تی دسته دار تنمو شستم



نفر صبح میره در مغازش.. کرکره رو بالا میکشه و میگه: بسم الله رحمن رحیم.... میره تو. میبینه همه مغازه رو خالی کردن.. میاد بیرون کرکره رو می کشه پایین و میگه : صدق الله العلی العظیم



یارو میره دکتر میگه هر شب خواب می بینم که دارم با خرا فوتبال بازی می کنم دکتر چندتا قرص میده میگه امشب بخور خوب میشی یارو میگه نمیشه از فردا شب بخورم آخه امشب فیناله



اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه




دختر زشته به دوست پسرش می گه: شباهت من و خورشید چیه؟ می گه: به جفتتون نمی شه مستقیم نگاه کرد



سه تا دزد مشغول دزدی بودن که صاحب خانه رسید. هرکدام داخل یه گونی قایم میشن صاحب خانه یه لگد میزنه به گونی اول. صدای گردو در میاره. به دومی میزنه صدای نون خشک میده. به سومی میزنه. صدایی نمیاد. دوباره میزنه بازم صدا نمیده. چند بار دیگه میزنه. یارو شاکی میشه میاد بیرون میگه: عمو، آرده، آرد صدا نداره




یک نفر رشته‌اش دامپروری بوده، روش نمیشده به کسی بگه. یکی ازش می‌پرسه: رشته‌ات چیه؟ میگه: دامپیوتر، گرایش پشم افزار



یه خره عکس یه گورخر نشون می دن.... می گن این کیه؟؟؟ می گه پدر بزرگمه قدیما توی تیم یوونتوس بازی میکرد


می دونی چرا زنا خیلی کم فوتبال بازی می کنن . چون نمی تونن ببینن که یازده نفر لباس یه جور پوشیدن


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()



    کرم شب تاب اکس میترکونه تا صبح فلاش میزنه!



    می دونی اگه توی یک جیبت 80هزار تومان و توی جیب دیگرت یه چک پول باشه چی می شه؟
    بابات داد می زنه می گه: پدرسوخته! چرا شلوار منو پوشیدی؟



    آرزوی جوجه تیغی: بغلش کنن.
    آرزوی پاندا: عکس رنگی بندازه
    آرزوی گوسفند: رو صندلی جلو وانت بشینه
    آرزوی خر: نمی گم داغ دلت تازه نشه!




    اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به یاد مرگ . . . بر لوح شیشه ای قلبت بنویس: یا تو و عشق، یا من و مرگ


    زمان! به من آموخت که دست دادن معنی رفاقت نیست.... بوسیدن قول ماندن نیست..... و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست



    جاده ی خوشبختی در دست تعمیره ! دور بزن برگرد این اسمش تقدیره



    می دونی بازی روزگار چیه؟؟ این که تو چشم بذاری من قایم شم . بعد تو یکی دیگه رو پیدا کنی



    میگن لبخند ربطی به مرگ نداره ولی تو بخند تا من برات بمیرم



    ای کاش آشنائیها نبود یا به دنبالش جدائی ها نبود یا مرا با او نمی کردی آشنا یا مرا از او نمی کردی جدا




    میدونی فرق لبخند تو با لبخند من چیه ؟ تو وقتی شادی میخندی،من وقتی تو شادی میخندم




    بابام گفت : عشق کشکه ! منم جواب دادم : زندگی هم آشه ؛ بدون کشک بی مزه میشه




    آرزویم این است نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد......نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز........و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی........عاشق آنکه تو را می خواهد.......و به لبخند تو از خویش رها می گردد......... و ترا دوست بدارد به همان اندازه که دلت می خواهد




    تا حالا به رابطه ی دو تا چشم دقت کردی ؟؟ با هم باز میشن - با هم بسته میشن - با هم میخندن - با هم گریه میکنن - با هم میچرخن . جالب اینجاس که هیچکدوم هم اون یکی رو نمیبینه . دوستی یعنی این !!!! حالا دقت کردی این دو تا چشم فقط زمانی که یه دختر جلوشون ظاهر میشه یکیشون بسته میشه و اون یکی باز میمونه (چشمک) . نتیجه گیری اخلاقی : دختر حتی بهترین و محکم ترین روابط دوستی رو هم به هم میزنه



    چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند... سنگ ... پس از رها کردن! حرف ... پس از گفتن! موقعیت... پس از پایان یافتن! و زمان ... پس از گذشتن!



    خواستم عشق رو تو دستام بگیرم ، ولی جا نشد . پس گذاشتمش تو جیبم ، ولی جا نشد . در کیفمو باز کردم ، ولی جا نشد . تصمیم گرفتم ببرمش توی اتاق ، ولی جا نشد . بنابراین یه خونه براش گرفتم ، ولی جا نشد . با خودم گفتم : یه باغ ! آره ! ولی جا نشد . پس گذاشتمش توی قلبم ، حالا دیگه جاش خوبه خوبه ... تازه می فهمم این که می گن دل آدم می تونه از دنیا هم بزرگتر باشه یعنی چی .!؟!؟



    بعضی عشق ها آتشین اما کم عمق و سطحی هستند گردبادی بر پای می کنند و زود هم سرد می شوند اما بعضی عشق ها عمیق است و ملایم چون یک نخ باریک شروع می شود و در طول زمان استمرار می یابد.



    ثمره عمر آدمی یک نفس است و آن نفس از برای یک همنفس است گر نفسی با نفسی هم نفس است آن یک نفس از برای عمری بس است


    شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی



    سعی کن تنها باشی زیرا تنها بدنیا امدی و تنها از دنیا خواهی رفت.بگذار عظمت عشق را درک نکنی.زیرا انقدر عظیم است که تورا نابود خواهد کرد



    اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد
    عشقی که تو را نثار ره کردم در سینه ی دیگری نخواهی یافت ... زان بوسه که بر لبانت افشاندم سوزنده تر آذری نخواهی یافت



    هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یک جا جمع نمی شود که در این سه واژه کوتاه : او ـ دوستم ـ ندارد



    هر کی با زمزمه عشـق دو سه روزی عـاشقـم شـد عشـق اون باعـث زجـر همـه دقایقـم شـد اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید همه هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید



    عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی سست و بی پروا شدن عشق یعنی دیدن بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن عشق یعنی قطعه ی شعری نا تمام عشق یعنی بهترین حسن ختام



    دلم گرفته دلم گرفته به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است...



    دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که تنم اغوشش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند دلم برای کسی تنگ است.



    یک جام پر از شراب دستت باشد تا حال من خراب دستت باشد این چند هزارمین شب بی خوابیست ای عشق فقط حساب دستت باشد



    خدا به انسان 2 گوش و 2 چشم و 2 دست و 2 پا داد.اما میدونی چرا 1 قلب داد؟ چون میخواست تو دنبال دومیش باشی



    گر با غم عشق سازگار اید دل
    بر مرکب و ارزو سوار اید دل
    ور دل نبود کجا وطن سازد عشق
    ور عشق نباشد به چه کار اید دل



    چند تا دوسم داری ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و بزرگترین عددیه که میشناسم ... دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر یکیه ... پدر یکیه ... تو هم یکی هستی ... وسعت عشق من به تو هم یکیه ... پس اینو بدون از الان و تا همیشه : یکی دوست دارم



    به تو سپرده بودمش..... به هزار و یک امید..... و امروز برای هزار و یکمین بار...... دلم را میبرم ...... تا شکستگی اش را ....گچ بگیرند؟؟؟




    هیچوقت از دوست داشتن انصراف نده..حتی اگه کسی بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت بده...عشق رو تجربه کن... حتی اگر توش شکست بخوری .......اینو بدون که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشت رفت علاوه بر اینکه خاطره بجا میزاره می تونه یه تجربه هم بجا بزاره



    امید را هیچ وقت ازکسی نگیرید شاید این تنهاچیزی است که او دارد



    چارلی چاپلین: در دنیا جای کافی برای همه هست پس بجای اینکه جای کسی را بگیری سعی کن جای خودت را پیدا کنی



    دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده



    می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم



    زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم،تو نیز به من آموختی که چگونه دوستت بدارم اما به من نیاموختی چگونه !؟



    در عرض یک دقیقه می شه یک نفر رو خرد کرد... در یک ساعت می شه یک نفر رو دوست داشت و در یک روز فقط یک روز می شه عاشق شد ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد




    من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
    درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی



    اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند



    رنگین کمان پاداش کسی است که تا آخرین قطره زیر باران می ماند



    دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: آ« عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده آ»



    به دنیایی که نامردان عصا از کور می دزدند ... من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم ...



    اگه یه روز شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگه یه روز غمگین شدی آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه !



    می خواستم اسمتو روی سینه ام خال کوبی کنم! اما ترسیدم که صدای قلبم تورو اذیت کنه...




    چشمهای تو مثل دریاست... اجازه میدی جورابامو توش بشورم؟




    عاشقت گشتم تو گفتی عاشقان دیوانه اند!
    عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای





    چشماتو دایورت کردی رو قلبم خیالی نیست حداقل از رو ویبره درش بیار تا اینقدر دلمو نلرزونه



    عشق مثل آب میمونه.....
    که میتونی توی دستت قایمش کنی..
    آخرش یه روز دستت رو باز میکنی میبینی نیست...
    قطره قطره چکیده بی انکه بفهمی.. اما دستت پر از خاطره است



    تکیه بر دوست مکن
    محرم اسرار کسی نیست
    ما تجربه کردیم
    کسی یار کسی نیست



    عشقم را نثار تو کردم...اما نپذیرفتی. عشقم را به تو هدیه کردم آن را دور انداختی، زندگیم را وقف تو کردم اما در کنارم نماندی، کاش روزی آن را برگردانی!



    من یاد گرفته ام: مهم نیست که در زندگی چه داری، بلکه مهم اینست که چه کسی را داری.



    زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند.


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()


    یارو به دوستش میگه شنیدم که تو ظرف شستن به خانمت کمک می کنی!؟ .... ای زن ذلیل!! دوستش میگه: خوب مگه چیه، اون هم تو رخت شستن به من کمک میکنه



    یکی داشته یارو رو میزده و هی داد میزده می کشمت اکبر، می کشمت اکبر. یکی میاد میگه چرا میزنیش؟ یارو که داشته کتک میخورده میگه ولش کن بابا بذار بزنه من که اکبر نیستم


    اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه



    دختره تو جلسه خواستگاری یه باد صدا دار ازش در میره ، داماد از بس میخنده می افته می میره .
    رو سنگ قبرش می نویسند نسیمی آمد و گلی بر باد رفت



    یه روزغضنفرمیره توجنگل می بینه روباهه خوابه میگه خوب شد خواب بود وگرنه گولم میزد



    3 تا پیرزن تصمیم می گیرن شوهر کنن. یه آگهی می دن تو روزنامه : با یکی ازدواج کن... 2 تا جایزه بگیر!



    دایره زندگی مربعی است که سه ضلع دارد : عشق و محبت




    یارو زنشو بدجوری می زده، ازش می پرسن چی کار کرده که می زنیش؟ می گه اگه می دونستم که می کشتمش!



    دو تا دروغگو داشتن از کنار یه کوه رد می شدن یکی به اون یکی گفت: اون مورچه رو می بینی که بالای اون کوهه؟ اون یکی هم برای اینکه کم نیاره گفت: کدوم یکی رو می گی؟ اون یکی رو که چشمش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است؟


    یارو میخواسته یک کبریت سوخته رو روشن کنه،هرچی میزده کبریت مادرمرده روشن نمیشده. رفیقش بهش میگه: بابا خوب شاید کبریتش خرابه! میگه: نه بابا، همین پنج دقیقه پیش روشن شد



    به یارو میگن از چه گلی خوشت میاد...میگه اقاقیا...میگن همینی روکه گفتی بنویس....میگه غلط کردم رز



    شباهت "زن" با "گردباد" ؟ ... جفتشون اول که میان با هیجان وارد زندگیت میشن و جفتشون موقع رفتن ،خونه، ماشین، و همه زندگیتو با خودشون می برن


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()

    از طرف میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ی. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه



    یه مرده تو رستوران غذاش و می زاره روی میز و می ره دستشویی برای اینکه کسی به غذاش دست نزنه یه یادداشت می زاره کنارش که کسی به غذای من دست نزنه زیرش هم امضا می کنه قهرمان بوکس. بعد میاد می بینه غذاش نیست و جاش یه یادداشته که نوشته: من غذات و بردم. قهرمان دو !



    یکی میره پیش خدا میگه : خدایا چرا زنها اینقدر زیبا هستند ؟ خدا میگه : تا شما مردها اونها رو دوست داشته باشید ، بعد میپرسه پس چرا اینقدر احمقند ؟ خدا میگه : آخه اونها هم باید شما مردها رو دوست داشته باشن دیگه!



    پلیسه به یارو : مگه نمی دونی اینجا ماهیگیری ممنوعه؟یارو : ولی تابلو نزدین
    پلیس: نزدیم که نزدیم ، زود باش از روی آکواریوم بیا پایین



    بهیارو میگن: خسته نباشی یارو میگه اگه باشم چه غلطی میکنی؟



    یه روز یه یارو با خرش تو جاده منتظر ماشین بود که یه پیکان نگه داشت یارو گفت مستقیم راننده ماشین گفت خودت سوار می کنم ولی خرت چیکار می کنی؟ گفت خرم خودش می آید . حرکت کردند . ماشین رفت دنده 1 2 3 4 خر با همان سرعت که ماشین می رفت حرکت می کرد ، راننده گفت خرت چشمک می زنه . یارو گفت می خواهد سبقت بگیره!



    یه روز یه مامانه برایه بچش لالایی میخونده پس از یه ربع بچه میگه مامان خفه شو میخوام بخوابم.



    اتوبوس سرچهار راه رسید. پیرمردی از مسافرها، عصایش را روی پشت شاگرد راننده گذاشت و گفت:
    « این جا چهار راه سعدی است؟»
    شاگرد راننده گفت:« نخیر، این جا ستون فقرات بنده است.»



    مردی به مطب پزشک رفت و گفت: «آقای دکتر! چند وقتی است که بیماری فراموشی گرفته ام. چه کار کنم؟»
    پزشک:« اول بهتر است تا فراموش نکرده ای، ویزیت مرا بدهی.»


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()


    به یه بنده خدا میگن: بابات به «رحمت ایزدی» پیوست
    !بنده خدا میگه: «رحمت ایزدی» دیگه کیه؟
    میگن: نه، منظورمون اینه که «به دیار باقی شتافت»!
    میگه: «دیار باقی» کجاست؟
    میگن: یعنی «دار فانی» رو وداع گفت!
    میگه: «دار فانی» دیگه چه‌جور داریه؟
    میگن: یعنی «رخت از این دنیا بر بست»!
    میگه: منظورتون رو نمی‌فهمم!
    میگن: الاغ! بابای خرت مرد!
    میگه: خر من که بابا نداشت



    از حیف نون می‌پرسن: تولدت چه روزیه؟
    جواب میده: 5 آذر.
    می‌پرسن: چه سالی؟
    میگه: هر سال!



    یه آبادانیه و یه آمریکاییه و یه چینیه داشتن تو یه کنفرانس علمی در باره پیشرفتهای علمی کشورشون صحبت میکردن. چینیه میگه: ما یه موشک ساختیم که دقیقا وسط ماه فرود میاد. میگن: دقیقا وسط ماه؟! میگه: نه، حدوداً یه وجب اینورتر. بعد آمریکائیه میاد میگه: ما یه سفینه فرستادیم وسط مریخ. میپرسن: درست وسطش؟ میگه: نه، تقریباً یه وجب اینورتر. نوبت آبادانیه میرسه، هر چی فکر میکنه چیزی به نظرش نمیرسه، آخرسر میگه: ما تو کشورمون با چشمامون غذا میخوریم! همه ملت کف می‌کنن، میگن یعنی چی، مگه میشه؟ یعنی واقعا با چشماتون غذا میخورین؟! طرف میگه: نه، حدوداً یه وجب پایین



    یارو تو دادگاه محاکمه می‌شد. وکیل مدافع هنگام دفاع ازش گفت: «آقای قاضی! مردی که شما محاکمه‌اش می‌کنید پدری مهربان، انسانی شریف، آدمی‌با وقار، مردی درست کار و پاکدامن و شهروندی با انضباط و مطیع قانون است.» طرف در این هنگام به وکیلش اعتراض کرد و گفت: «آقای وکیل! تو از من پول گرفته‌ای، حالا داری از یک نفر دیگر دفاع می‌کنی؟»



    یه یارو میگن اینجا چی کار میکنی میگه پس کجا چی کار کنم!



    غضنفر زنگ می زنه رادیو می گه الو آقا اونجا رادیو است؟
    مجری می گه بله بفرمایید.
    می پرسه آقا الان صدای من داره پخش می شه؟
    مجری می گه بله بفرمایید.
    می پرسه: یعنی الان صدای من توی نونوایی هم داره پخش می شه؟
    مجری عصبانی می شه میگه آره دیگه حرفتو بزن.
    غضنفر می گه الو اکبر نون نخر ننت خریده!


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  یکشنبه 88/5/18ساعت  12:32 صبح  توسط امید 
      نظرات دیگران()

    <   <<   6   7   8      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دانلود کتاب طالع بینی بر روی موبایل
    دانلود کتاب تذکره الاولیای عطار بر روی موبایل
    دانلود کتاب آموزش ترفند های ریجستری ویندوز در موبایل
    دانلود برنامه ی متروی تهران 88 در موبایل
    برنامه ی مخفی (Hidden) کردن فایل های موبایل برای گوشی های جاوا
    [عناوین آرشیوشده]